20) ابن بکير مي گويد: با امام صادق عليه السلام از مدينه به سوي مکه عازم بوديم در منزلي به نام عسفان پياده شديم و از کنار کوه سياه ترسناکي که درسمت چپ جاده واقع شده بود مي گذشتيم. به امام صادق عليه السلام عرض کردم: اي پسر رسول خدا ص ! چقدر اين کوه ترسناک است من در ميان راه مانند اين نديدم. حضرت فرمودند: اي پسر بکير. آيا ميداني اين کوه چه کوهي است ؟ گفتم: نه. فرمود: کوهي است که به آن کَمَد گويند و بر کنار دره اي از دره هاي جهنم قرار دارد و در آن قاتلين پدرم امام حسين عليه السلام هستند.
خداوند آنها را به وديعت در اين کوه قرار داده در حالي که از زير آنها آبهاي جهنم (که عبارت باشد از) غسلين (چرک و پليدي دوزخيان) و صديد (خون چرکين) و حميم (آب سوزان) جاري است (و نيز) آن چه که از چاه متعفن و بدبوي "جوي" از گناهکاران بيرون مي آيد و آنچه از خبال و جهنم و لظي و حطمه و سقر و حميم و هاويه و سعير که در قران با اسامي مختلف نام برده شده. بيرون مي آيد (از زير آنها جاري است) هيچگاه در سفرهايم از کنار اين کوه نگذشته ام و توقف نکرده ام. مگر اين که آن دو (عمر و ابابکر) را ديده ام که به من استغاثه مي کنند. من به قاتلين پدرم نگاه مي کنم و به آن دو مي گويم: اينها آن چه شما (دو نفر) بنا نهاديد انجام دادند. شما وقتي که به حکومت رسيديد به ما رحم نکرديد. ما را به قتل رسانديد و محروم ساختيد و براي کشتن ما شتاب کرديد و امر حکومت را به غير ما اختصاص داديد. خدا رحم نکند به کسي که به شما رحمن کند. جزاي عاقبت کارتان را که از پيش فرستاديد بچشيد و خداوند ستمکار به بندگان نيست. دومي تضرع و کوچکي اش (براي رهايي از عذاب) بيشتر است. چه بسا بر سر آنها مي ايستم (و عذاب آنها را نظاره مي کنم) تا مقداري از حزن و اندوهي که در قلبم هست تسلي يابد و گاهي از کوهي که آنها در آن قرار دارند که همان کوه کمد است مي گذرم......