• وبلاگ : آبدارخانه
  • يادداشت : ما بيخيال سيلي مادر نميشويم ....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شيعه جعفري 



    26) پس از ضربه به عمر که منجر به قتل وي شد, نقش زمين شد. همه او را دوره نموده و به خانه اش منتقل کردند. سپس طبيب حاضر کرده و طبيب از وي پرسيد که چه نوشيدني دوست داري؟ گفت: نبيذ (شراب!) نبيذ آوردند و چون نبيذ را خورد چون به رنگ خون بود ندانستند خون است يا نبيذ! طبيب گفت: شير بياوريد. و اين بار نيز چون خورد از روده هاي وي بيرون آمد. طبيب چون چنين ديد گفت: هر وصيتي داري بکن که گمان نمي برم امروز را غروب کني! و چون طبيب از نزد وي خارج شد, رنگ وي دگرگون شد و ابن عباس که حاضر بود به او گفت: آيا از مرگ ترساني ؟

    وي پاسخ داد: اي ابن عباس! آيا نمي داني که نگراني من به خاطر دوست و همنشين تو (اميرالمومنين عليه السلام) است. بخدا قسم اگر به تمام طلاها و نقره هاي روي زمين دسترسي داشتم حاضر بودم تمام آنها را فديه و کفاره در برار عذاب الهي قرار دهم تا از عذاب الهي قبل از ملاقات خداوند نجات يابم. و دوست داشتم از دنيا بروم در حاليکه نه نفعي و نه ضرري کرده باشم.

    (الاستيعاب ص319, الايضاح ص114, خلاصة عبقات الانوار 3/339, طبقات ابن سعد 3/351, الکامل في التاريخ 3/51, تاريخ الخميس 3/249, فتح الباري 7/52, المصنف 5/476, تاريخ المدينة لابن شبة النميري 3/119, تاريخ ابن خلدون 2/125)