هنوز دست و دلم نمیرود که اینجا رو مرتب کنم و مثل قبل بساط آبدارخانه را برپا کنم
از دوستانم دلگیرم و متعجب
نه ینکه چرا نمی آیند و نظر نمیدهند ، که میدانم وبلاگ مرده از یاد ها میرود ...
متعجبم که در این مدت چرا یکی نیامد بگویند فلانی خرت به چند ....؟!
انگار نه انگار که آبدارچی بود و هیچ! شد و تمام شد....
تازه فهمیدم نبودنم هم مثل بودنم هست ... بی ارزش!
احساس غریبیست ....
.