»» چای لیمو - سه
حالا میفهمم؟! حال آن مرغ های پر و بال سوخته ی در راه مانده ی سی مرغ عطار را... شاید!
باز بعضی غرقه ی دریا شدند، باز بعضی محو و ناپیدا شدند؛ باز بعضی بر سر کوه بلند، تشنه جان دادند در گرم و گزند؛ باز بعضی را ز تف آفتاب، گشت پرها سوخته، دلها کباب؛ باز بعضی را پلنگ و شیر راه، کرد در یک دم به رسوایی تباه؛ باز بعضی نیز غایب ماندند، در کف ذات المخالب ماندند؛ باز بعضی در بیابان خشک لب، تشنه در گرما بمردند از تعب؛ باز بعضی ز آرزوی دانهای، خویش را کشتند چون دیوانهای؛ باز بعضی سخت رنجور آمدند، باز پس ماندند و مهجور آمدند؛ باز بعضی در عجایب های راه، باز استادند هم بر جایگاه؛ باز بعضی در تماشای طرب، تن فرو دادند فارغ از طلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مسافر ( شنبه 88/9/7 :: ساعت 1:8 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ما همان جماعتیم .....فروشگاه آنلاین در تلگراممداحان میلیونی .....آقای جوان .... اشتباه کردیدابزار اطلاع رسانی یا شایعه پراکنی؟[عناوین آرشیوشده]