این مال چند شب پیشه ..... وقتی میخواستم برگردم
اما نشد
دلم نیومد ننوسیمش :
خوشا آن دل که امشب در بر جانانه بر گردد
بـه کــوی آشـنــا از دامــن بـیـگـانه بـرگـردد
دل هر جائیم امـشـب مـقیــم کـوی دلبر شد
مــبـادا دسـت خالی از در این خــانه بر گـردد
به کوی دوست از هر سو هجوم آورده اند اما
خـوشــا آنکس که عـاقل آید و دیـوانه بر گردد
دلم در تیرگی گم گشته ای یــاران چراغی کو
کـه در کــوی حـقـیـقـت از ره افــسانه برگردد
قـفس را بـشکن و آنـگه پـر و بـالم بـده یــارب
که این مرغ اسیر امشب به سوی لانه برگردد
کمند نــاله، دلـبر را به سـویت مـیکشد ای دل
به آهـی احـمـد از منبر سـوی حـنانه بــرگـردد
به نـار عـشق یــار امـشب بـسوزانـیـد میثم را
مــبـادا شـمع روشـن مــاند و پـروانـه بــرگـردد
حاج غلامرضا سازگار