»» نار عشق ....
این مال چند شب پیشه ..... وقتی میخواستم برگردم
اما نشد
دلم نیومد ننوسیمش :
خوشا آن دل که امشب در بر جانانه بر گردد
بـه کــوی آشـنــا از دامــن بـیـگـانه بـرگـردد
دل هر جائیم امـشـب مـقیــم کـوی دلبر شد
مــبـادا دسـت خالی از در این خــانه بر گـردد
به کوی دوست از هر سو هجوم آورده اند اما
خـوشــا آنکس که عـاقل آید و دیـوانه بر گردد
دلم در تیرگی گم گشته ای یــاران چراغی کو
کـه در کــوی حـقـیـقـت از ره افــسانه برگردد
قـفس را بـشکن و آنـگه پـر و بـالم بـده یــارب
که این مرغ اسیر امشب به سوی لانه برگردد
کمند نــاله، دلـبر را به سـویت مـیکشد ای دل
به آهـی احـمـد از منبر سـوی حـنانه بــرگـردد
به نـار عـشق یــار امـشب بـسوزانـیـد میثم را
مــبـادا شـمع روشـن مــاند و پـروانـه بــرگـردد
حاج غلامرضا سازگار
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچ! ( یکشنبه 88/8/17 :: ساعت 10:14 عصر )
»» جرقه ...
داغون بودم
آنقدر فشار که خودم را در آینه نشناختم ...
مدت ها بود که به فکر رفتن بودم ....
و فقط یک جرقه لازم بود ... که زد
میگفت بچه ها میگن شما اینجایید و هر چه میگم نیستید میگن : مطمئنی؟ ما فکر میکنیم هستند ....
بلیط گرفتم ... نشستم و پریدم و ..... نمیدانم رسیدم یا نرسیدم ...
شب از نیمه گذشته بود .. تاکسی ها منتظر ... پیاده به راه افتادم ...
نمیدانم رسیدم یا نرسیدم ؟ ..... وارد شدم ... خجالت و سر در گمی دست به یکی کرده بودند ....
دوری زدم و نشستم و زل زدم .... نمیدانم رسیدم یا نرسیدم ...
جاری شدم .... نمیدانم رسیدم یا نرسیدم
نمیدانم ...
پ ن : بی قیمتم و جز تو خریدار ندارم ..... گیرم بخرندم به کسی کار ندارم
پ ن 2 : متشکرم از همه اونایی که در این جرقه زدن نقش داشتند!
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچ! ( سه شنبه 88/8/12 :: ساعت 11:44 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ما همان جماعتیم .....فروشگاه آنلاین در تلگراممداحان میلیونی .....آقای جوان .... اشتباه کردیدابزار اطلاع رسانی یا شایعه پراکنی؟[عناوین آرشیوشده]