یک وقتی سماور ذغالی بود و چای اصل گیلان
زمان میبرد تا چای آماده شود آنقدری که همان پای بساط سماور و قوری گل قرمز و استکان های کمر باریک میشد یک دل سیر گفت و شنید..
چایش هم چای بودها!!! مثل چای آتیشی هایی که به یمن سیزده بدر سالی یکبار نصیبمان میشود و طعم و عطرش یک سال! یادمان میماند و اصلا سال بعد به هوای همان چای و جمع شدن دور آتش میزنیم بیرون از لاکمان
حالا اما کتری برقی آمده و چای کیسه ای، کتری را میزنی سه سوته جوش می آید و بعد هم هر کس یک لیوان آبجوش و یک چای کیسه ای و چند حبه قند برمیدارد و میرود توی لاک خودش..
اینجا توی آبدارخانه اما هنوز همان سماور ذغالی بپاست، قوری گل قرمز را داده ایم بند انداخته اند و از نسل رو به انقراض استکان های کمر باریک و گوش شنوا و دل دوستی هنوز اندکی باقیست..
می ارزد به هزارتای این کافی شاپ های مدرن خوشرنگ و لعاب!
- خب من اصولا نمیدانم کدام مارک بهتر است و اینها! اهل فن بگویند چای کدام منطقه ایران بهترتر است، دفعه بعد برای آبدارخانه از آنجا خرید کنیم!
- این پست یکهو یک جورایی جوابیه پست "چند نکته" شد!
- شاگرد عطار میباشم