باورم نمیشه هنوز ...
اما با چشمای خودم دیدم که چطور یه ادم مثبت منفی میشه و ادما فقط نگاش میکنن ...
با چشمای خودم دیدم که یه نفر میسوزه و فقط از کنارش رد میشن ...
به چشم خودم دیدم یک نفر فرو میریزه و شوخی میگیرنش ....
و حتی بد تر ا زاون ....
و هیچ کس نخواهد فهمید .... الا خودش
وقتی آدم هی میره ... هی میاد ....
معلومه که نمیدونه چیکار باید بکنه ....
اینجاست که حتی اگر اون کاری رو که نباید بکنه انجام بده بازم بهتره ...
چون یه کاری کرده بالاخره ....
*** خب اخبار جدید رو اینجا میذارم و اصل خبر و لیست ختم قرآن اول رو میبرم تو ادامه مطلب که طولانی نشه ....
همانطور که میدونید اصل خبر این بود که دوست خوبمون محمد کمالی نویسنده وبلاگ حریم یاس تصادف کرده ...
امروز با چند تا از دوستان اینترنتی و وبلاگ نویس رفتیم عیادتش
الحمدلله به هوش اومده و وضع کلیش خوب بود
دکترا گفتن یه شکستگی کوچیک تو کمرش داره و یه مقدار هم هوا تو سرش هست که باید خارج بشه
بقیه بدنش کوفتگی و ضرب دیدگی و زخم داره و الحمدلله شکستگی دیگه نداره
امیدواریم زودتر خوب بشه و آسیب جدی ندیده باشه
ختم قرآن اول برای سلامتی این دوست خوبمون تموم شده و لیست ختم قرآن دوم رو شروع کردیم
البته قرار بود آقای فخری لینک ما رو بذاره تو اخبار پارسی بلاگ که این کار رو نکرد! و به خواندن یک جزء قرآن اکتفا کرد!ظاهرا اینجا تا کسی نمیره خبری براش نمیزنن :(
به هر حال خودتون به دوستانی که میشناسید خبر بدید تا ان شاالله لیست دوم ختم قرآن هم تکمیل بشه که تو این ماه رجب هم صوابش نصیب خواننده بشه و هم ان شاالله شفای سریعتر این دوست خوب باشه
با تشکر از همه ی دوستان
1- آقای محمد نژاد
2- ن. ایزدی
3- ن ایزدی
4- نیلوفر
5- یاران ناب
6- م. کچوئی
7-
8- . یک بسیجی
9-
10-
11-
12-
13-
14- مستانه
15-مسافر
16-
17-
18- قافله شهدا
19-
20-
21-
22-
23-
24-
25-
26- سادات علوی
27- 1350
28-پندار پارسی
29- دیوونه غربتی!
30- سبکبال
قسمت قبلی خبر و لیست ختم قرآن اول ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچ! ( یکشنبه 89/4/6 :: ساعت 5:22 عصر )
بعضی ها را نمیتوانم تحمل کنم،
بعضی ها را نمیخواهم ....
دل گیرم از دوستی ها
رئیسم تو دو ماه گذشته دو بار به دیر اومدنم گیر داد ....
حدود یک ماه پیش ساعت 8:07 دقیقه زنگ زد رو موبایلم که کجایی ؟ چرا دیر میایی؟ رسیدم تو اتاقش و فهمیدم گیر کار چیه:
چک اش داشت برگشت میخورد ! منو فرستاد دنبال کاراش با ماشین اداره! تمام روز دنبال کارش بودم تا حل شد!
امروز هم دوباره نزدیک 9 زنگ زد!!!
چرا دیر میایی؟ تو و فلانی هر روز 8:30 میایید!
گفتم مشکلی دارم این روزا!
گفت کارکرد این ماهت رو امضا نمیکنم ! پاشو بیا اینجا اتاق من ...
رفتم اتاقش ....
گفت: اون دفعه رفتی پول ریختی به حساب کدوم شماره بود؟!!!!!
و فکر میکنم این داستان ادامه دارد!!!