سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آبدارخانه
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» وقتی به شعور آدم توهین می شود!

به شدت عصبانی بودم !

همین یک دقیقه پیش رو میگم!

یه نفس عمیق کشیدم تا بتونم یکم آرومتر بنویسم

 

داستان از این قراره که هفته ی گذشته بعد از اینکه رئیسمون یکسری گزارش کار خواست و تازه فهمید که هیچ گزاریش از زیر مجموعه ها نداریم تا بهش استناد کنیم یک یادداشت برای من نوشت که موارد زیر رو آماده کنید

بهش گفتم مواردی که برای من نوشتید خیلی هاش اصلا قابل انجام نیست چون شما مثلا جمع بندی گزارش عملکرد تمام زیر مجموعه ها رو در سال 88 از من خواستید در حالی که بجز دهه فجر هیچ گزارش دیگری از زیر مجموعه ها گرفته نشده است!

گفت: نه ! هستش ... برید انجام بدید و بیارید!

خلاصه من تو 3-4 روز گذشته یک روزش رو مرخصی بودم به دلبل گرفتاری های شخصی که بابت اون هم توبیخ جداگانه شدم و بقیه وقت رو نشستم و سعی کردم مواردی که خواسته بود تا جایی که ممکنه پیدا کنم

قرار شد پنج شنبه یا شنبه باهاش چک کنم که نه پنج شنبه اومد نه شنبه! امروز هم من رو صدا کرده میگه چی شد؟ گفتم انجام دادم . گفت بیار ببینم

وقتی رفتم در اتاقش مهمان داشت و گفت بعد بیا برگشتم تو اتاقم ! چند دقیقه بعد داشت از در اتاق من رد میشد که گفت: انجام نشد؟!!!  گفتم چی؟ و رفت ....

در همان چند ثانیه تا ته خط رفتم! من که بهش گفته بودم انجام دادم ! فهمیدم که از اول هم ارجاع این کار نشدنی و جمع بندی چیزی که اصلا وجود نداره برای این بوده که ثابت کنه من کار نمیکنم!

خلاصه گفت بیا اتاقم ....

وارد شدم  گفت خب یکی یکی طبق یادداشت : جمع بندی نرم افزار های ارسالی ... گفتم نرم افزار که فقط یکی از زیر مجموعه ها ارسال کرده اگر منظورتون فایل های وورد! هستش که همه را یکجا کردم و اینم جمع کاغذیش که قبلا انجام شده بوده!

گفت خب این رو که انجام ندادی!!!!!!!

جمع بندی و کلاسه بندی نرم افزار ها و عکس ها و فیلم ها ؟ گفتم اونا رو هم که همه را چند روز پیش دادم به خودتون ... گفت یعنی انجام ندادی دیگه؟!!!! گفتم حاج آقا پیش خودتونه ! گفت نه کو؟ و یه دونه از اون لبخند های احمقانه اش را زد که یعنی تو داری سعی میکنی من رو گول ربزنی ولی من زرنگ ترم! با دست به میز پشت سرش اشاره کردم و گفتم اوناهاش! سی دی های عکس و فیلم که از مراسمات داریم همش اونجا رو میز خودتونه!

گفت یعنی تو رفتی هر چی که من از قبل داشتم برا من آوردی؟!

گفتم خب چیزی که داشتیم همین بوده!

میگه فلان چیز کو؟ میگم ایناهاش! میگه پس انجام ندادی؟!!!!

ساکت ایستادم و نگاهش کردم .... گفت این چند روز پس چکار میکردی؟ تو سایت مطلب گذاشتی؟ گفتم مطلب جدید نداشتیم ! گفت فلان مطلب که برات نوشته بودم ؟ گفتم اونا رو که گذاشتم ! گفت پس هیچ کاری نکردی دیگه!!!!!!!!!!

من باید برای تو تصمیم بگیرم ! گفتم خب این رو که من خیلی وقته حس میکنم ! یکبار هم به شما گفتم اگر نمیخواهید من کار کنم بگید نمیخوام  دیگه این بازیا رو نداره! هر لحظه ای بگید برو  من میرم

برگشت گفت: هر جا بخوای بری رضایت من رو میخوای!

اینجا بود که دیگه عصبانی شدم!  و داد کشیدم ! گفتم داری تهدید میکنی؟ من اصلا نمیخوام هیچ جا کار کنم ! میرم مسافر کشی میکنم ! اما تو یک نمونه از گزارش کاری که میگی از موسسات اومده و من باید جمع کنم نشون من بده! 

برگشته میگه من نباید به تو جواب پس بدم! گفتم موضوع جواب پس دادن نیست میخوام ببینم منظور شما چی بوده که من متوجه نشدم و نتونستم جمع بندی کنم!

 

نکته ی جالب اینه که یه پوشه نشون من میده میگه بیا این عین چیزیه که برا تو نوشتم ولی انجام شده!!!!!

بهش گفتم میشه ببینم؟ و نشد!

چون من خودم اون رو قبل از اینکه بره رو میزش دیده بودم! چند تا پیگیری نامه و سوابق بود و اصلا ربطی به چیزایی که از من خواسته بود نداشت!!!!

 

حالا شما اگر با همچین آدمی طرف حساب باشید که متاسفانه جایگاه بالایی هم در سطح مدیریت کشور داره چیکار میکنید؟

 

با اخلاقی که ازش میشناسم منتظرم که برام حرفای قشنگی در بیاره!!!

 

------------------------------

پ ن : نوشتم تا هم یکم عصبانیتم کم بشه هم بعدا بخونم ببینم چی نوشتم! خیلی مطالب هم هست که به مرور می نویسم! چون احتمالا از الان وقتم آزاد میشه ! و همینطور که دنبال کار میگردم میتونم بعد مدت ها دوباره وبلاگ نویسی کنم!

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچ! ( یکشنبه 89/1/29 :: ساعت 3:35 عصر )
»» بازهم 3 ریال!!

سلام بر شما دوستان گل که با همه ی راکدی و فراز و نشیب های این آبدارخانه باز هم ما را قابل دانسته و سر میزنید

و سلام به شما که تازه آمدی :)

 

قدیم ها که جوان تر بودیم و دست و دلمان به نوشتن میرفت بعد از ماه مبارک رمضان مطلبی نوشتیم با عنوان 3ریال! که اولش اینجوری بود:

 

من از شما گله دارم.


 

آره!!!؟


 

خدا وکیلی 3 ریال هم زیاده ...


 

ولی حساب کنید ما چقدر هزینه می پردازیم برای این 3ریال های تلویزیون؟


 

آره خب هزینه ی برق و استهلاک دستگاه تلویزیون و مالیات و غیره و ذالک درست ...
اما دو تا هزینه ی اساسی رو هم لحاظ کنید ...
1- وقت
2- نقش هایی که بر ذهن ها حک می شود


 

قدیم ها می گفتن وقت طلا است .... اما الان انگار 40 - 50 دقیقه اش را با 3ریال می شود خرید


 

خب هی میگن صبر کن ببین آخرش چی میشه .... من می خوام عرض کنم دقت کنید که اول و وسطش چی میشه .. و بعدش چی میشه ...


 

این که 3ریال ختم به خیر میشه و تو یک شب اتفاقات 20-30 شب گذشته خنثی میشه آدم های بد میرن جهنم! آدم های آنچنانی توبه می کنن و ... کفایت می کنه؟


 

یه سوال دارم از شما ... برره (در مدل های مختلف)  یادتونه؟ ... جوان ها و نوجوان ها و حتی بزرگتر های ما از پیام های بهداشتی اجتماعی این سریال ها چی یاد گرفتن؟
 غیر از اینه که فقط بید و نبید و چرمنگ و پاچه خواری و ...  افتاد تو زبان ها؟


 

ببینم بدون تکه کلام های آنچنانی و دیالوگ های فحاشی و خنده دار نمیشه چیز مثبتی یاد گرفت؟

 

و میخواهم از همینجا ادامه بدهم ....

مطلبی امروز خواندم که بدون اینکه نگاه کنم خط و ربط نویسنده اش چیست دیدم راست میگوید

گفته بود نسل ما عادت کرده به فحش شنیدن و از آن لذت هم می برد ... جای خالی گل آقا حس می شود

 

اگر طنز آن بود که گل آقا بدون ذره ای توهین با زبان طنز از دولت ها و دولتمردان و مسئولین انتقاد میکرد .... اگر کمدی آن بود که چارلی چاپلین حتی بدون حرف زدن مردم را سالهای سال روده بر میکند از خنده ..... اگر  ... اگر ...

این که امروزه به خورد ما میدهند اسمش چیست؟!

آنقدر ذائقه هایمان تغییر کرده که دیگر پیتزا را به خورشت قیمه و چلوکباب ترجیح میدهیم .... کوکا کلا را به بهار نارنج و شربت لیمو آن هم با لیموی تازه ترجیح میدهیم .....

 

آها راست میگی ! داشتم از طنز مینوشتم! نه از تغذیه ! نمیدانم چرا یاد ناسالم بودن سوسیس و کالباس افتادم و آلوده بودن و غیر بهداشتی بودن مکان های ساخت و طبخ و عرضه ی آنها و اینکه مسئولین هم میدانند و میگویند! ولی باز هم ساندویچی و پیتزایی در شهر ما بیشتر از رستوران و کبابی است!!! مسئولین و مردم هم راضی!

 

بگذریم!

هر چه نگاه کردم به غیر از فحاشی طنز دیگری در 3 ریال های تلویزیونی ندیدم ! آن هم چه جور فحاشی!!

توهین پسر به پدر! توهین و فحاشی پدر به پسر

فحاشی پیر زن همسایه ! (راستی نمیدانم چرا جدیدا هنر پیشه های سن بالا که ییهو در تلویزیون گل میکنند فقط یک نکته مشترک دارند آن هم زبان تلخ و فحاش است!)

فحاشی زن به شوهر

فحاشی مرد به همسر

و خلاصه هر جا که سفارش احترام داریم در سریال های ما شده دست مایه ی طنازی آقایان با زبان فحش و ناسزا!

 

از این هم که بگذریم تازه میرسیم به نکات مبتذل و انحرافی

طرف میگه امسال سال 2010 هستش دو سال دیگه دنیا تموم میشه ( اعتقاد شیطان پرست ها)

به باباش میگه بذار پاتو بخورم ( نوعی از رابطه جنسی که الان در ایران هم دارن مطرحش میکنن)

یا برمیگرده به نامزدش میگه ببین ساعتم شبرنگ داره! (جکی بین دوست دختر و دوست پسر که اکثرا میدانند!)

عشق و عاشقی های یک لحظه ای هم که بماند!

دیگه برای اینکه فیلم تطهیر بشه آخر فیلم زن و مرد نامحرم ( طلاق گرفته بودن قبل از ازدواج مجدد) با آرایش خانم و کفش پاشنه بلند در حرم رضوی قدم میزنند و دل و قلوه رد و بدل میکنند! زیارت قبول!

راه خارج رفتن را هم بدون اجازه پدر همه گان آموختند ! و این نکته هم با یک جمله از خانم که : ارزش نداشت! تطهیر شد!!

....

بگذریم

قصد نقد ندارم سواتش رو هم ندارم ! فقط درد دل بود که بگویم ما را چه شده که از این 3 ریال ها لذت می بریم؟

ما را چه شده که نمایندگانمان در مجلس به به و چه چه میکنند برای سازمان سر و صدا که چه کرده!

ما را چه شد که ده نمکی هم برای اینکه انتقاد خود را بیان کند و مردم پای حرفش بنشینند به این دیالوگ ها روی می آورد؟

مارا چه شده که قدیانی هم (که دوستش دارم) در متن های زیبایش چند جا باید اشاره ای به مسایل ... داشته باشد تا ما بخندیم؟

 

جای گل آقا خالیست ...

جای دکتر جوشن و وبلاگ قاطر و آن مطالب زیبای طنز بدون توهین خالیست ....

 

همین!

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچ! ( چهارشنبه 89/1/18 :: ساعت 10:51 صبح )
»» آبکش!

کلی مطلب دارم که دلم میخواد بنویسم ....

اما خب هی نمیشه!

الانم ییهو گفتم اینی که اومده تو ذهنم رو بنویسم

 

برم سر اصل مطلب! و اونم اینکه ما شدیم

آبکش!

 

بله همین من و شما رو میگم!

 

خاصیت آبکش اینه که وقتی وارد سطل آب میکنیش پر آب میشه!

اما تا از سطل آب خارجش میکنی کم کم خالی میشه و سرعت خالی شدن بستگی به تعداد و اندازه سوراخ ها داره ....

 

چه ربطی داشت؟!

 

خب ما تا وقتی تو یک جلسه یا محیطی قرار میگیریم که همه فعالن .... طرح میدیم ... نظر میدیم ... قول میدیم! ..... و کل دنیا رو با کارای فرهنگی اجتماعیمون زیر و رو میکنیم!

اما جلسه که تموم شد پیگیری ها کم میشه ... کمتر میشه .... ..... ..... !

بعد چند وقت میبینی که بازم هیچ کسی نیست!

تا دوباره یکی سرش درد بگیره و خودش رو بکشه یه جلسه یا برنامه بذاره و دوستان رو جمع کنه و بار روز از نو روزی از نو!!!

 

تو خود حدیث مفصل بخوان !

همین!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچ! ( دوشنبه 88/12/10 :: ساعت 10:23 صبح )
»» کو عمار .... ؟

دوستی برایم در یاهو این شعر را گذاشته بود 
دیدم زیباست با اندکی تغییر آوردم اینجا لذت ببرید 

این چه فتنه است که آفت زده ایمان ها را
کو عمار که روشن بکند جان ها را

کو عمار که تبیین حقایق بکند
کو عمار که از دست شما دق بکند

اشعث و اشعری و طلحه به هم ساخته اند
تیغ تیز حکمیت به علی آخته اند

لیک این قصه به تقدیر علی خواهد بود
حکم اینجا فقط از آن ولی خواهد بود

کربلایی هم اگر باشد در پیش چه باک
سر شمر است در اینجا که بیفتد بر خاک

ما حبیبیم و به جز عشق در این دلها نیست
کو  عمار که بیند که علی تنها نیست

نابودی دشمنان علی (مطمئن باش قابل هدایت نیستند!) صلوات


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچ! ( جمعه 88/10/18 :: ساعت 12:35 عصر )
»» گل گاو زبان

میگن گل گاو زبان دم کرده خیلی خاصیت داره

 

گفتم این دفعه را برایتان بجای چای دم کنم بلکه افاقه کند!

 

داشتم به تصاویر راهپیمایی مردم مسلمان کشورمون در محکومیت اهانت به دین و امام حسین(ع) نگاه میکردم و به عصر امروز که با وعده راهپیمایی حرمت شکنان در ساعت 3 میدان انقلاب به آنجا رفتم و با اینکه نیروی انتظامی کمتر از همیشه بود ولی جمع که هیچ! باور کنید فردی را هم با نماد های همیشگیشان ندیدم! (البته تک و توک بودند اما ....!)

 

خلاصه

ییهو فکری به ذهنم زد

 

عزیزان من

شما که می آیید میگویید جمهوری بدون اسلام و اصل امامت و ولایت را زیر سوال میبرید و رهبرانتان هم تکذیب نمیکنند و آنقدر عزیز میشوید که بنی صدر اعلام آمادگی میکند که بیاد و رهبری شما رو بر عهده بگیره! و ربع پهلوی میگه به دستور اون بوده که شما اومدید بیرون ....

خروش مردم رو هم دیدید ... حتی کسانی که حزب الهی نیستند بالاخره دین دارند و از اهانت به دین به خشم میان ....

 

بیایید یه کار خوب کنیم

البته شما لازم نیست کاری کنید

اتفاقا شما باید کاری نکنید! 

من پیشنهاد میکنم این جماعت عظیم که اومده بودن برای محکومیت حرمت شکنان پول جمع کنند و برای شما در یکی از کشورهای حامی مثل آمریکا و انگلیس و فرانسه مقداری زمین بخرند!

حالا اگرم اونا راهتون ندادن همین بقلا ! پاکستان یا افغانستان.... خلاصه براتون میخریم!  

نه اینکه خدای نکرده برید و به زور بگیرید (مثل اون کشوری که نمیخوام اسم ببرم!!)

میگیم سندش را هم به نامتان بزنند

شما هم با حمایت حامیانتان در آن زمین ها یک کشور جمهوری درست کنید ! اسمش را هم بذاری جمهوری ایرانی! ما که بخیل نیستیم!  خب اگر تونستید تشکیل بدید ما هم میگیم احسنت!

بروید آنجا با حامیان و رهبرانتان به خوشی زندگی کنید

البته ما قول میدیم کمک های مردم دوستانه برایتان نفرستیم ! البته ما مراممان کمک است ولی شما عقیده دارید چراغ رو باید تو خونه قایم کرد تا همه تو خیابون بخورن زمین!

اینم نمیفرستیم که ناراحت نشید!

 

خلاصه قول میدیم خود فرمانده نیرو انتظامی رهبرانتنان را هم اسکورت کند و برساند در کنار شما ! صحیح و سالم!

هر کاری دلتون میخواد اونجا بکنید!

خبرش رو برا ما هم بفرستید شاید یه موقع دلمان خواست و دین و اعتقاد و انسانیتمان را ول کردیم و به شما پیوستیم!

 

قبول؟؟!!!

 

------------------------

پ ن 1: ما که آماده حرف شنیدنیم خودمونم قایم نکردیم صورتمون رو هم نپوشوندیم اما یادتون نره شما هی میگفتید ادب مرد به ز دولت اوست! حالا دولت بهتون نرسید ادب رو فراموش نکنید ... البته شایدم مرد .....!؟

 

پ ن 2: دوستان مواظب باشید یهو شبکه های ماهواره ای با سو استفاده از این طرح من که در حد تیم ملیه! شماره حسابای خودشون رو برای واریز وجوهات بهتون نندازن! من خودم به موقع اعلام میکنم!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هیچ! ( پنج شنبه 88/10/10 :: ساعت 9:17 عصر )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ما همان جماعتیم .....
فروشگاه آنلاین در تلگرام
مداحان میلیونی .....
آقای جوان .... اشتباه کردید
ابزار اطلاع رسانی یا شایعه پراکنی؟
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 56
>> بازدید دیروز: 48
>> مجموع بازدیدها: 233301
» درباره من

آبدارخانه
مدیر وبلاگ : هیچ![81]
نویسندگان وبلاگ :
مسافر (@)[18]


از آن موقعی که یادم میاد تو آبدارخانه بودیم و پای سماور! ... اما اگر نبود کمک و پیگیری مسافر گرامی شاید الان آبدارخانه ای هم نبود .... برای سومین بار سماوری روشن کردیم و آبدارخانه ای برپا ... تا کی؟ .. خودم هم نمیدانم

» فهرست موضوعی یادداشت ها
چایی[7] . لیمو[6] . شهید[2] . طنز[2] . مشهد[2] . چایی دم نکشیده![2] . غربت[2] . تو![2] . چای[2] . دوست[2] . مادر[2] . محمود . دوستی . دین . رئیس . راه . رسانیک . رضا . رهبر . زیارت . سردرگم . سریال . سفر . سیلی . شلوغ . شناخت . شهادت . چای دوستی . چای کیسه ای . توان . جمهوری . چایی , لیمو . چایی , لیمو , چای لیمو . چایی ، لیمو ، زندگی مدرن! . ... . آشوب . آنلاین . استانی . اسلامی . اغتشاش . افطار . امام . اندوه مدام . ایرانی . باز . تحمل . تلگرام . تنهایی . غصه . غمگین . فحاشی . فرندفید . فرهنگی . فروشگاه . فیلترینگ فیلتر . کار . کرمان . گروه . لبگزه . چایی لیمو . حذف . حل . خواسته . خود . داستان کوتاه . درددل . دلتنگی . منتظر . نار . ندارد! . نقد . همایش . هیئت . وبلاگ . وحدت . وزارت صنایع آجیل یلدا محرم . وصله . یار . کانال . ظهور . عاشورا . عشق . شوشتری . صلابت . ماجراهای من و مترو .
» آرشیو مطالب
مرداد 1388
شهریور 1388
آبان 1388
دی 1388
آذر 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
مرداد 91
آذر 90
دی 91
خرداد 92
تیر 92
بهمن 92
آذر 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب