تو اون شلوغی همه نامه دستشون بود و تلاش میکردن خودشون رو به وزیر برسونن به گمان اینکه اگر نامشون رو به دست خود وزیر بدن کارشون زودتر راه میفته ....
هر کسی یه خواسته ای داشت
یکی وام میخواست ... یکی ماشین .... یکی اشتغال .....
یه خانم مسن هی سوال میکرد وزیر کجاست من میخوام ببینمش ....
بهش گفتم مادر جان تو این شلوغی که نمیشه ... بعدش هم الان شما وزیر رو هم ببینی نه شما رو یادش میمونه نه میتونه کاری بکنه ... نامه اگر دارید بدید به من تا با بقیه نامه ها ببریم ، حتما بررسی میشه و با شما تماس میگیرن ...
گقت ....
من که چیزی نمیخوام !
نامه هم ندارم!!
فقط میخوام بهش بگم وقتی میره دیدن رهبر سلام ما رو هم برسونه ......
شرمنده شدم....
کرمان - پنج شنبه 6 خرداد 89
یک نفر در (گوگل باز) این جمله را نوشته بود : ما بیخیال سیلی مادر نمی شویم
دوست دیگری در ذیل آن نوشته بود که این جمله با وحدت بین مسلمین منافات دارد و منشاء اختلاف است و از این حرف ها ....
ما همه ی مسلمین را برادر خود میدانیم
ما به تمام مسلمین جهان از صدر اسلام تا کنون علاقه مندیم
اما هر کسی هم اشتباه کرد باید با او برخورد شود
اتفاقا ما مجازات خودی ها را سخت تر میگیریم تا حواسشان را بیشتر جمع کنند
این را هم از امیر المومنین علی(ع) یاد گرفتیم (شیعه و سنی علی(ع) را امیر المومنین میدانند و احترام قائلند فقط یک اختلاف کوچک در تقدم و تاخر و اینهاست)
ما از آن بزرگوار یاد گرفتیم که هر کس تخلف کرد باید مجازات شود حتی دختر علی(ع)
جریان گردنبند مروارید را که شنیده اید ....
دختر حضرت گردنبند مرواریدی را 3 روز از بیت المال امانت گرفت و ضمانت داد که اگر تلف شود خسارت را بعهده بگیرد
حضرت متوجه شدند و پس از پیگیری برخورد زیر را انجام دادند
1- گردنبند سریع به بیت المال برگردد
2- مسئول بیت المال را توبیخ کردند که اگر تکرار کند عقوبت سختی دارد
3- فرمودند که اگر دختر ایشان گردنبند را به عاریه مضمونه (ضمانت خسارت احتمالی) نگرفته بود اولین زن هاشمی بود که دستش را به عنوان دزد قطع میکردم!
الله اکبر
اگر حکم برای دختر علی و نوه ی پیامبر
فرزند معصوم و نوه معصوم و خواهر معصوم .....
اگر حکم برای او این است وای به حال بقیه
هر اشتباهی را باید جواب پس داد
و ما بیخیال نمیشویم .....
همین!
مشهد که بودم صبح زود رفتم بنیاد شهید تا با کارت ایثارگری یکی از بستگان غذای حضرتی بگیرم ....
نفر 41 بودم ..
دیدم نفرات قبلی در مورد تعداد سوال میکنن و مسئولش هم جواب داد که هر کارت یک غذا
... با خودم فکر کردم که یه دلیل و برهانی بیارم و از کمالات خودمون تعریف کنم شاید بتونم 2 تا غذا بگیرم که به 6 نفرمون برسه!
خلاصه بحث تعداد بین افراد قبل ما و مسئول جاری بود و هر کسی یه چیزی میگفت تا ....
یه پیرزنی (بهتره بگم شیرزن) همونطور که به عصاش تکیه کرده بود گفت:
من 4 تا شهید دادم .....
بعد هم رفت جلو و سهمیه یک غذای حضرتی (در سال) اش را گرفت و رفت ...
ساکت شدم
بدون یک کلمه حرف کارت را دادم و حواله ی یک غذا را با خجالت گرفتم و زدم بیرون ....
الان غصه میخورم که چرا ازش عکس نگرفتم ..... اما چنان با صلابت ایستاده بود که قدرت تفکر را هم از من گرفت چه برسه به تصمیم و عکس گرفتن ....
دو تا داستان کوچیک بگم براتون:
یه روز با دوستی داشتیم میرفتیم بیرون دو سه تا کتاب برداشت و گذاشت تو کیفش ....
بعد یکم فکر کرد ...
یکیش رو در آورد و گفت:
من که اینا رو نمیرسم بخونم پس خودم رو کوچیک نکنم!
گذاشت سرجاش....
یه بار هم رفته بودیم رستوران!
رستورانش بوفه آزاد هم داشت! یه تابلو زده بو د تو قسمت بوفه آزاد با این مضمون :
هر چقدر میل دارید بردارید! هر چقدر بر میدارید میل کنید!
خلاصه منظورش این بود که زیادی بر ندارید که بمونه و اسراف بشه
الغرض!
تو گوگل باز دیدم توسط یکی فالو شدم!(یعنی تیک زده که نوشته های منو تعقیب کنه) رفتم دیدم 3000 نفر رو فالو کرده! ......
- البته این داستان در شبکه های مشابه مثل فرند فید هم به همین روال هست! -
یکم فکر کردم !
دیدم من 20 نفر رو تعقیب میکنم نمیرسم ببینم در چه حال هستند! این چه جوری ....؟
ترجیح میدم اونقدری به دوستانم اضافه کنم که بتونم از حالشون با خبر باشم و هر وقت لازمه کنارشون باشم .
یه مدته تصمیم دارم دیگه اصلا سیاسی ننویسم!
تو گوگل باز داشتم اینطرف و اونطرف میرفتم که یه جا بحث سیاسی بود و دامن ما رو هم گرفت
البته الان نمیخوام بحث رو سیاسیش کنم
اتفاقا میخوام احساسی بنویسم!
گفتن که اشتباهاتی در دولت انجام شده و فلان تصمیم و فلان تصمیم اشتباه بوده! و البته با بد ترین الفاظ!
گفتم :
نمیدونم چرا مدعیان ادب مرد به ز دولت اوست به جد و آباد و شکل و شمایل یک نفر (حالا اصلا رئیس جمهور هم نه !) اینقدر توهین میکنن .... نکنه اینا برا همسایه است؟
من در شرایط سختی دارم زندگی میکنم ... به دولت و آقا محمود هم انتقاد زیاد دارم ... اما .....
نوشته بود حموم نمیره! گفتم بذار رئیس جمهور من حموم نره! اما رئیس جمهور ایران باشه ...... نه رئیس جمهور پایتخت آن هم در سعد آباد!
آقایان نسبتا محترم!
نمیشود در خانه شیک و تر تمیز بالا شهر تهران نشست و در مورد عشایر و روستاها و مردم ایران تصمیم گرفت!
تا به حال از خود نپرسیده اید چرا دو- سه میلیون تهرانی (رای جناب آقای موسوی) و عده ای دیگر در شهر های بزرگ و در نواحی خاص! اینقدر از آقا محمود ناراحتن ؟ و چرا چند میلیون روستایی و شهرستانی برعکس!
ساده است ! به خودتان زحمت بدید و یک سر بروید در روستاهای جنوب و غرب کشور.... بپرسید از اول انقلاب چند تا مسئول را در روستای خود دیده اند ؟!
اصلا چرا زحمت بکشید ! بروید از روسا و مدیران سابق بپرسید اسم چند روستای ایران را بلدند؟ و خدای نکرده به چند تای آنها ر فته اند؟ البته سفر های چند روز مانده به انتخابات و چند روستای خاص در شمال و لب دریا و در جزیره کیش و اینا رو استثنا کنید!!!
یکی نوشته بود اینکه وزیر آموزش و پرورش گفته شنا در مدارس اجباری میشود فحش است و توهین است و چه است به کودکان فلان روستا و بعد هم عکسی گذاشته بود که مدرسه ی آنها در اتوبوسی قراضه و اسقاطی تشکیل میشود ....
عزیز من ! قبول! دولت جدید هنوز برای آن روستای خاص و مد نظر شما مدرسه نساخته ! اما فکر نمیکنید بجز دو دوره دولت جدید چند دوره دولت های قبلی هم بوده اند و آن مردمان وجود خارجی داشته اند؟! آن موقع کجا بودید شما؟ مشغول امضای فرم های تحویل لپ تاپ؟ .... خیلی دلم میخواد بدانم دادن لپ تاپ چند میلیونی به خبرنگاران و خانه های شیک به کارگردانان فحش به کدام قشر ملت ما بود؟!!!
ما نمیگوئیم محمود معصوم است !
اتفاقا محمود مظلوم است چون دوست و دشمن نقدش میکنند! قبلا ها فقط جناح مخالف نقد میکرد و جناح موافق به به و چه چه !
اما آقای رئیس جمهور چشمت کور! وظیفه ات است و باید بیشتر هم کار کنی برای ملت و حرف های درشت تر هم بشنوی ..... نوش جانت!
بازم حرف دارم اما همیشه خودم از طولانی بودن مطلب شاکی میشم
همین!